بخند
بلند بخند
با بغض بخند
با اشک بخند
اما فقط یاد بگیر ک هرجور شده بخندی
پس بخند
الهی همیشه لبتون خندون باشه
یلدا مبارک
آقـــــاپســـــری کـــــ میـــــگی
"دختـــــرخـــــوب" پـــــیدا نمـــــیشه
♥دخـــــترخـــــوب تـــــا دیـــــروقـــــت
تـــــو خـــــیابـــــونـــــا نمیـــــپلکـــــه
♥ اونـــــقدر نگـــــات نمیـــــکنه کـــــ بـــــری سمـــــتش
♥ کفــش پاشنـه 15ســانتی و مانتـوی جلـف نمیــپوشه
♥ مـــوهاشـو رنــگ نمیکــنه و اونقـــدر آرایـــش نمیکنـــــه
کـــــ نتـــــونی قیـــــافه اصلـــــیشو تشـــــخیص بـــــدی...
♥ چشـــــمک و عشـــــوه و صدای نـــــازک نـــــداره
♥ با دیــدن ماشـــین مــدل بــــالات لحــــنش عـوض نمــیشه
♥ اونـــقدر دســـت نیافتنــــیه که بـــرای رسیــــدن بهــــش
حتـی تـــــوان تـــــلاش کـــــردن هـــــم نـــــداری!!
♥ نـــــه با تـــــو میـــــپره نه با امـــــثال تو
پســـــ انـــــقدر نگـــــو که نیـــــست
♥ تــو انـــقدر چـــشمت رو عروسـکای خیــابونـی گرفته کــ
"دختـــــرخـــــوب"تـــــو رو بیـــــشتر از اونـــــا نـــــمیدونـــــه
♥ آره عـــــزیـــــز اینطـــــوریـــــاس....!!
בرב בارہ ؛
یڪـے میشـﮧ همــﮧ ے زنـבگیت
ولے ...
هیچ جاے زنـבگیتـ حضـور نـבارہ!!
همیشه برایم سوال است...
اگــــــر...
قـــرار بود ...
او را نداشته باشم...
چرا خدا خواست ...
کــــه...
دوستش داشته باشم...؟!!
خوشــــــــــبختی داشتن کســـــی است
که بیشـــتر از خـــودش
تــ ــ ــ ــ ــو را بــخواهد
...
و
بیشـــتر از تــ ـ ـ ـ ـــو
هیـــــ♥ــــــچ نخواهد
و
تــــــ♥ــــو ...
برایش تـــ ــ ــ ــمام زندگی باشی ...
وقتی سرتو رو شونه کسی میذاری که دوسش داری...
بزرگترین ارامش دنیا رو توخودت احساس میکنی و وقتی کسی که
دوسش داری
سرشو بذاره رو شونت حس میکنی قوی ترین موجود رو زمینی...
خداوندا نگذار انچه را که حق میدانم...
به خاطر ...
انچه که بد میدانند
کتمان کنم....
دکتر علی شریعتی
مهربونم همیشه پشتتم....
كهنه فروش داد ميزنه چراغ شکسته ميخريم…..
کفشاي پاره ميخريم ….
اسباب کهنه ميخريم …..
بي اختيار داد میزنم : کهنه فروش قلب شکسته ميخري!!؟
این رسم عاشقی نبود!
میپذیرم که اگر عشقت یک بازی بود این بازی را من باختم...
این رسمش نبود
تو در این بازییک قلب را شکستی..
تو احساس را در وجودم کشتی,تو یک مجرمی جرم تو شکستن یک قلب بی گناه است...
میپذیرم که اسیر احساسات دروغین تو بودم...
میخواهم بیخیال باشم نه نمیتوانم...
دلم میخواهد همه چیز را فراموش کنم خاطره های تو قلبم را میسوزاند...
در این جاده نفسگیر بر سر دوراهی ایستاده ام...
انگار راه دیگری جز سوختن نیست...
پس میسوزم با اینکه لیاقت مرا نداشتی...
اگر میسوزم گر نا امیدم به خاطر سادگی خودم است نه بخاطر تو...
اگر این روزها پریشانم اگر این لحظه ها گریانم به خاطر رفتن تو نیست بخاطر قلب بیگناهم است که چرا اینک در دام تنهایی گرفتار است...
این رسم عاشقی نبود غریبه ی امروز!
این رسمش نبود ای بی وفا تو کجا و من کجا؟
من قلبم را راضی میکنم که با تنهایی بسازد گر چه میدانم که دگر قلبی در سینه ام نمانده...
همیشه در یاد منی،
آسمان به آسمان،
کوچه به کوچه ،
رویا به رویا ،
هر جایی که مینگرم با منی، اما...
دلم برایت تنگ می شود !!!